تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

هواي پاك

          سلام عروسكاي نازم حالتون خوبه فداي شما بشم من در هر حالتي حتي اگه اونقدر فضولي كنين كه سيستم عصبيم هنگ بشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!       جونم براتون بگه امروز 29 دي ماه روز هواي پاكه اداره ما هم به اين مناسبت تو اين هفته در سطح شهر تعدادي برنامه اجراكرده امروز هم كه روز دوچرخه سواري بوده و ما دعوت كرديم كه همه مردم تو اين برنامه شركت كنن ديروز مراسم زنگ هواي پاك تو يه دبستان پسرونه اجرا شد وقتي مي ديدمشون كه با چه شوق و ذوقي دارن به سخنراني ها گوش ميدن يا تو مسابقات شركت مي كنن سرشار از شادي و انرژي مي شدم روزي رو تجسم كردم كه شما دو تا فندقي برين ...
29 دی 1390

بدون شرح

          عكساي بالا كمي قديمي هستن ( حدود 3 ماه پيش ) و لي دو عكس پائين تازه تنورن     اين عكس آخر هديه به آرشيدا گلي  و مامانش ...
28 دی 1390

فضولانه ها..............

سلام به نی نی های گل من الهی فدای اون صورت ماهتون بشم من ماشالا به شیطونیهاتون بابا برای چندمین بار میگم تو رو خدا هوای منو داشته باشین دیروز ظهر وقتی اومدم تازه بیدارشده بودین بعد ناهار و یک کمی بازی تارا خوابید بابایی هم رفت بیرون من موندم با باربد شیطون بلا که مدام می رفت سراغ تارا که بیدارش کنه تارا ساعت 4:30 بیدار شد یه ذره غذا خوردین منم خونه رو مرتب کردم و جارو کشیدم و.... کمی تلویزیون تماشا کردیم باربد خوابید ولی نیم ساعت بعد بیدار شد . بابایی هم از بیرون اومد منم تو این فاصله تارا رو بردم حمام ولی دیگه فرصت نشد باربدو ببرم وقتی اومدم بیرون رفتم بهتون غذا بدم که تارا شیطون یک لقمه می خورد و می رفت سراغ بازی که از کابینت بال...
27 دی 1390

هر روز جیگرتر از دیروز

سلام گلبرگای مامان و بابا حالتون خوبه الهی فداتون بشم که روزبروز شیرین تر و خوردنی تر میشین دیروز ظهر که رفتم خونه مامان جون گفت وقت خوابتونه ولی خوب دریغ از یک ذره  خواب آخه تا خونه ای هست که باید بهمش بزنید چرا بخوابید. مامان جون ناهارو پیشمون موند و ساعت 3 با بابا ایمان رفت بیرون منم به امید خوابوندن شما همه جا رو تاریک کردم ولی خوب انگار قصد خواب نداشتین ساعت 6 بابایی اومد ما هم می خواستیم بریم بیرون به محض اینکه تو صندلیهاتون رفتین خوابتون برد اونم چه خوابی حدود 2ساعتی خواب بودین ما هم به تعدادی از کارامون رسیذیم بابایی برای مغازه جدید میز و صندلی و ... خرید سهم شما هم شد دو صندلی کوچولوی خوشگل که البته هنوز تحوی...
26 دی 1390

خسته نباشيد......

سلام به گل باقالي هاي خودم حال و احوالتون چطوره تو اين شباي سرد زمستون مراقب خودتون هستين ؟؟؟؟؟؟اميدوارم خداي بزرگ دلاي همه ما رو گرم كنه و عافيت و سلامتي به همه بندگانش عطا كنه بخصوص به كودكان پاك و معصومي كه تو بستر بيماري هستن( مخصوصا انار كوچولو كه از همه مي خوام براش دعا كنن) عرضم خدمتتون قبلش كلي نوشتم كه متأسفانه طي يك عمليات مهندسي حذف شد و الان دوباره مي خوام براتون بنويسم. بازم سه روز تطيلي داشتيم و خونه خودمون بوديم مشغول سرو سامون دادن به كاراي عقب افتاده خونه و واقعا دست بابا ايمان عزيز درد نكنه كه حسابي كمك كرده جونم براتون بگه چهارشنبه بعد از ظهر مي خواستيم با آرشيدا و مامانش بريم رنگين كمون كه شما دو تا وروجك...
24 دی 1390

خواب چیه ؟!!!!! فقط بازی...

سلام بلا ها حالتون خوبه شیطونا دیگه یکسره شدین تنتون خورده به تن آرشیدا خودم حالتون رو می گیرم ( شوخییییییییییی) عرض به خدمتتون دیروز ساعت 9 بیدار شدین وقتی اومدم خونه مامان جون گفت به اندازه یه ربع خوابیدین دیگه بیدار بودین من و بابایی از شدت خواب آلودگی کسل بودیم شما هم که مرتب از سر و کولمون بالا رفتین و هر وقت دیدین انگار داره خوابمون می بره چنگ مبارکو فرو بردین تو موهامون تمام ترفندهای 14 ماه گذشته رو به کار بردیم شاید بخوابید ولی بی فایده بود منم خواستم خونه رو جارو بکشم دیدم دوتائیتون کیسه نون رو بردین وسط پذیرایی و برای گنجشکای شهرمون تیکه تیکه می کنید .من هی جمع کردم شم پشت سرم راه رفتین و به دلخواه خودتون ع...
20 دی 1390

از دست شما.....................

سلام به جان بر کفان همیشه بیدار خانه ما حالتون چطوره بابا ما پرچم سفیدو بالا بردیم ( الکییییییی ) یه کم هوای ما رو داشته باشین ....... پریشب مادربزرگ  و عمه من رفتن تهران مرتب اظهار دلتنگی می کردن برای شما عمه ام می گفت میدی ببرمشون با خودم تازه بهم گفته انتقالی بگیر بیاین شمال پیش خودمون ( آخه مازندران زندگی می کنه ) شما شیطونکا تا آخر شب مشغول بازی بودین وقتی من و بابایی بیهوش شدیم خوابیدین دیروز صبح تا حدود ١٠ خواب بودین ( خوش بحالتون ) وقتی ساعت ٢ برگشتم خونه شما تازه از چرت نیمروزیتون بیدارشدین و ماشالا قبراق و سرحال بعد از ناهار و چای بعداز ظهر و حجم فراوانی فضولی و سر به آسمون کشیدن داد و فریادای من از دست شما که مد...
19 دی 1390

چهارده ماهگي

سلام فندقي هاي من حال و احوالتون چطوره به سلامتي امروز چهارده ماهه شدين اميدوارم هميشه سلامت و موفق باشين براتون بهترين ها رو آرزو دارم ازخداي بزرگ مي خوام همه بچه هاي پاك و معصوم دنيا از هر رنگ و ن‍‍ژادي كه باشن هميشه شاد و خرم باشن و وجود نازنينشون از هر رنج و نارحتي دور باشه گلاي نازم ماشالا به جونتون دارين زود زود زود بزرگ ميشين الهي فداتون بشم من                                   اين دو سه روزه با شيطنت و بازيگوشي گذشته و همچنين تلاش فراوان ...
18 دی 1390

غنچه های من

سلام به گلای نازم حالتون خوبه عزیزای دلم شیطون بلا ها دارین برا خودتون بزرگ میشین ها ماشالا به جونتون جونم برای گلام بگه تو این چند روز ما خونه مامان جون بودیم چون مهمون دارن و فرصت نمی کنه بیاد خونه خودمون مادربزرگم حسابی باهاتون مشغوله شماها حسابی جاتونو تو دلش باز کردین مرتب میرین سر جانمازش تسبیحشو بر می دارین یا میگین که بغلتون کنه پریروز بالاخره رفتیم عکاسی آلبومتونو دادیم تکمیل کنه احتملا تا هفته دیگه آمادس بعدش چرخی زدیم شما هم تو ماشین خوابتون برد وقتی اومدیم خونه بعد یک ساعت بیدار شدین و مشغول شیطونی بودین تا آخر شب که با خاموش کردن تموم چراغا و خوابیدن همه اهالی خونه بالاخره خوابتون برد دیروز غروب رفتیم بیرون براتون ل...
14 دی 1390

سوغاتي

سلام به شیطون بلاهای خودم حالتون چطوره خوش می گذره ؟ عرضم خدمت جوجه های خودم که پنجشنبه شب مادربزرگ و عمه من اومدن ما هم رفتیم فرودگاه استقبالشون تا مامان بزرگم از در اومد بیرون تارا رو گذاشتم تو بغلش اونم حسابی بوسیدش و گفت خدارو شکر که بالاخره بچه هاتو دیدم.بعدش رفتیم خونه باباجون تا پاسی از شب اونجا بودیم بعد چون که غیر قابل کنترل شدین و اصلا نخوابیدین ما هم برگشتیم خونمون حدود ساعت ٢ شب روز جمعه ساعت ١٠ بیدار شدین بابا ایمان بردتون حمام بعد صبحونه و کمی شیطونی خوابیدین ساعت ١:٣٠ چون برا ناهار دعوت بودیم رفتیم دوباره خونه مامان جون اینا کلی سوغاتی گیرتون اومد البته جنس زنونه و دخترونه غالب بود تارا کلی پیرهنای خوشگل موشگل گیرش او...
11 دی 1390